اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی فسار

نویسه گردانی: BY FSAR
بی فسار. [ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + فسار، مخفف افسار) بی افسار. || رها. لگام گسیخته . سرخود :
نگه کن بدین بی فساران خلق
تو نیز از سر خود فروکن فسار.

ناصرخسرو.


ازیرا سزا نیست اسرارحکمت
مراین بی فساران بی رهبران را.

ناصرخسرو.


ابلیس در جزیره ٔ تو برنشست
بر بی فسار سخت کش توسنش .

ناصرخسرو.


رجوع به افسار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.