اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی قرینه

نویسه گردانی: BY QRYNH
بی قرینه . [ ق َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) بی قرین . بی مثال . بی نظیر. بی عدیل . بی همتا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی همال . بی کفو. (یادداشت مؤلف ) :
مژگان زرد خانه برانداز سینه است
الماس در خراش جگر بی قرینه است .

صائب .


|| بی انتظام . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.