اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی قوام

نویسه گردانی: BY QWʼM
بی قوام . [ ق ِ / ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + قوام ) ناپایدار. بی ثبات . بی استحکام :
پرهیز کن از کسی که نشناسد
دنیا و نعیم بی قوامش را.

ناصرخسرو.


رجوع به قوام شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.