اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی قول

نویسه گردانی: BY QWL
بی قول . [ ق َ / قُو ] (ص مرکب ) (از: بی + قول ) بی گفتار. || مجازاً، بی اعتبار که گفتار او را اعتماد نشاید. (ناظم الاطباء). که کردار به گفتار بکار ندارد :
خداوندا جهاندارا ز خانان دوستی ناید
که بی رسمند و بی قولند و بدعهدند وبی پیمان ۞ .

فرخی (دیوان ص 256).


اراقیت گفت ای عم او بدعهد و بی وفا و بی قول است . (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ). || بی حقیقت . || غدار. نمک بحرام . خائن . (ناظم الاطباء). رجوع به قول شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بیغول . [ ] (اِ) تخم کتان . (فهرست مخزن الادویه ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.