بی کفو. [ ک ُف ْوْ ]
۞ (ص مرکب ) (از: بی + کفو) بی نظیر. بی مثل . بی شبه . بی عدیل . بی همال . بی مانند. بی همسر. (یادداشت مؤلف )
: به مجلس خدایگان بی کفو
که نافریده همچو او خدای او.
منوچهری .
در امارت بده بی کفو و شبیه
در وزارت شده بی مثل و نظیر.
سوزنی .
رجوع به کفو شود.