اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی کینه

نویسه گردانی: BY KYNH
بی کینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + کینه ) بدون کینه . که حس کینه و انتقامجوئی ندارد :
همه شهر مکران تو ویران کنی
چو بی کینه آهنگ شیران کنی .

فردوسی .


رجوع به کینه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.