اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی گزندی

نویسه گردانی: BY GZNDY
بی گزندی . [ گ َ زَ ] (حامص مرکب ) صفت بی گزند. سلامت . سلام . تندرستی .صحت . (یادداشت مؤلف ). ایمنی . بی زیانی :
به ایران از آن سودمندی بود
خردمند را بی گزندی بود.

فردوسی .


مرا ز آتشی سودمندی بود
خرد بیگمان بی گزندی بود.

فردوسی .


و رجوع به بی گزند شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.