بی مرگ . [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مرگ ) بی زوال و ابدی . (ناظم الاطباء). که نمیرد. که هرگز نمیرد. لایموت . جاودانی . انوشه . (یادداشت مؤلف ). || عالم بقا. ابدیت
: چنان چون بجستی ز یزدان تو جای
به بی مرگ برخیز و آنجا گرای .
فردوسی .
رجوع به مرگ شود. || کنایه از شی ٔ بادوام و محکم .
-
امثال :
ظرف مس کاشان و قالی ایرانی بی مرگ است . (یادداشت مؤلف ).