اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی نان

نویسه گردانی: BY NAN
بی نان . (ص مرکب ) (از: بی + نان ) که نان و قوت نداشته باشد. بی خوراک . فاقد ماده ٔ تغذیه . که وسیله ٔ تغذیه ندارد :
چو بی نان و بی آب و بی تن شدند
از ایران سوی شهر دشمن شدند.

فردوسی .


|| بی خورش . بی قاتق .
- بی نانخورش ؛ بی قاتق : اقفار؛ بی نان خورش گردیدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۴ ثانیه
بینان . (نف ، ق ) (از: بین + َان ) صفت بیان حالت از دیدن . بیننده . || درحال دیدن . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.