اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی نشان

نویسه گردانی: BY NŠAN
بی نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نشان ) بی علامت . (ناظم الاطباء). لایوصف . (یادداشت مؤلف ). بی نشانه . گم . بدون وجه مشخص . بی صفت . فاقد خصوصیاتی شناخت را. بی علائم شناسائی :
بدین بی نشان راغ و کوه بلند
کده ساختید از نهیب گزند.

فردوسی .


دور از تو ز بی تنی که هستم
چون وصل تو هست بی نشانم .

خاقانی .


بیدل از بی نشان چه گوید باز.

سعدی .


هرگز نشان ز چشمه ٔ کوثر شنیده ای
کورا نشانی از دهن بی نشان تست .

سعدی .


چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند.

حافظ.


بگفتا چون بدست آری نشانش
که از ما بی نشان است آشیانش .

حافظ.


مروت گر چه نامی بی نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی .

حافظ.


اغفال ؛ بی نشان کردن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ).
و رجوع به نشان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بی نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ص مرکب ) که نام و صفت او ندانند. (یادداشت مؤلف ) : نابردن نام و نادادن نشان آن بی نام و نشان اولی و بهتر ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.