اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی نظم

نویسه گردانی: BY NẒM
بی نظم . [ ن َ ] (ص مرکب )(از: بی + نظم ) آشفته . درهم . نابسامان :
بی نظم گشت کار من از بیدلی چنان
کز یار بازگشت خوهم خواستار دل .

سوزنی (دیوان ص 245).


و رجوع به نظم شود.
- بی نظم و نسق ؛ بی نظام و سامان . بی قاعده و قانون .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.