گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نقل نویسه گردانی: BY NQL بی نقل . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نقل ) بی انتقال . ثابت . دایم و همیشه . (از حاشیه ٔ لیلی و مجنون چ وحید ص 31). پابرجا : اورنگ نشین ملک بی نقل فرمانده بی نقیصه چون عقل .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود