گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نوری نویسه گردانی: BY NWRY بی نوری . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نور. تاریکی . تاری . ظلمت . خموشی . || بی بصیرتی . بی معرفتی : پی تقلید رفتن از کوریست در هر کس زدن ز بی نوریست .اوحدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی لر نوری جان بی بی لر نوری جان بی بی . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقائی ایران مرکب از شصت خانوار ساکن همراه عمله . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود