اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی وفایی

نویسه گردانی: BY WFAYY
بی وفایی . [ وَ ] (حامص مرکب )صفت بی وفا. بدعهدی . (ناظم الاطباء). مقابل باوفائی ووفاداری . زنهارخواری . (یادداشت مؤلف ) :
که دانست از تومرا دید باید
بچندان وفا اینهمه بی وفایی .

فرخی .


هر روز جهان به جانرباییست
انصاف ده این چه بی وفاییست .

نظامی .


چون کز تو وفاست بی وفایی
پیش تو خطاست بی خطایی .

نظامی .


شد دشمن تو ز بی وفایی
چون بازبرید از آشنایی .

نظامی .


بخوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفاییها
که با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی .

حافظ.


نمی خورید زمانی غم وفاداران
ز بی وفایی دور زمانه یاد آرید.

حافظ.


مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد.

حافظ.


|| ناسپاسی . || غدر و خیانت . || ناپایداری . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بی وفایی کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عهدشکنی کردن . عهدشکنی . مقابل وفاداری کردن : چنین با پدر بی وفائی کنم ز مردی و دانش جدایی کنم . ف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.