اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیوه زن

نویسه گردانی: BYWH ZN
بیوه زن . [ وَ / وِ زَ ] (اِ مرکب ) زن بیوه و بی شوهر که طُل نیز گویند. (ناظم الاطباء). بیوه . کالم :
از خون چشم بیوه زنان لعلش
ز اشک یتیم آن درشهوارش .

ناصرخسرو.


ای بسا رایت عدوشکنان
سرنگون از دعای بیوه زنان .

(از المضاف الی بدایع الازمان ص 36).


میان بیوه زنان و ارباب نعمت و جاه سویتی بانصاف ظاهر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 439).
ای هنر از مردی تو شرمسار
از هنر بیوه زنی شرم دار.

نظامی .


شنیدم که بیوه زنی دردمند
همی گفت و رخ بر زمین مینهاد.

سعدی .


نبودی بجز آه بیوه زنی
اگر برشدی دودی از روزنی .

سعدی .


لذت انگور زن بیوه داند نه خداوند میوه . (گلستان ).
بیوه زن دوک رشته در مهتاب
کرده بر خود حرام راحت و خواب .

اوحدی .


آه آتش زای من با باد استغنای او
چون چراغ بیوه زن ۞ بر رهگذار صرصرست .

یغما.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
درس پشیز بیوه زن یا هبه بیوه زن در اناجیل هم نوا (مرقس 12:41-44، لوقا 21:1-4) آمده، که طی آن عیسی در معبد اورشلیم درس می گوید. انجیل مرقس تصریح می کند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.