اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی هیچ

نویسه گردانی: BY HYC
بی هیچ . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + هیچ ) بی چیز.
- بی هیچ مردم ؛ مردم بی چیز. فقیر. نادار :
تهیدست بر خوبرویان مپیچ
که بی هیچ مردم نیرزد بهیچ .

سعدی .


|| بی وسیله . بی قید وبند :
در کان دل من گهر از بهر گروهیست
پاکیزه که بی هیچ مرااند و مرااند.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.