اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پارسی

نویسه گردانی: PARSY
پارسی . (اِخ ) (زبان ...) یکی از لهجات قدیم ایران از ریشه ٔ هندواروپائی که بزبان سانسکریت شباهت تام دارد و در زمان هخامنشی زبان درباری محسوب میشده است و آنرا لهجه ٔ پارسی باستانی و فرس قدیم نامند. رجوع به پارسی باستانی (زبان ) شود. || زبان عمومی مردم ایران در دوره ٔ اسلامی . زبان ادبی ملت ایران عهد اسلامی . زبان فارسی :
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی .

فردوسی .


گر پارسا زنی شنود شعر پارسیش
و آن دست بیندش که بدانسان نوا زنست
آن زن ز بینوائی چندان نوا زند
تا هر کسیش گوید کین بی نوا زنست .

یوسف عروضی .


بلفظ ۞ پارسی و چینی خماخسرو
بلحن مویه ٔ زال و قصیده ٔ لغزی .

منوچهری .


بونصر مشکان نامه بخواند و بپارسی ترجمه کرد. (تاریخ بیهقی ). استادم [ بونصر مشکان ] دو نسخت کرد این دونامه را... یکی بتازی سوی خلیفه و یکی بپارسی به قدرخان . (تاریخ بیهقی ). نسخت بیعت و سوگندنامه بفرستادم بپارسی کرده بود. (تاریخ بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
در همة ادوار تاریخی، نوعی هماهنگی و همسازی میان شاخه‌های مختلف فرهنگ و هنر وجود دارد؛ فی‌المثل معماری و مجسمه‌سازی و تئاتر و حکمت اندیشی در یونان قدیم...
در اخترشناسی، به جای به کارگیری نام های برگرفته از سنسکریت، نام های عربی: دبه، مراق، مغرز، فخذ، جون، عناق و قائد را به کار برده اند. جایگزین پارسی آنه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.