اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پاک

نویسه گردانی: PAK
پاک . (فرانسوی ، اِ) ۞ یا عید پاک . عید فصح . باغوث . پاسکا. عید بزرگ یهود که هر سال در چهاردهمین روز از نخستین ماه قمری به یاد خروج قوم بنی اسرائیل از مصر برپا میدارند و در چهاردهمین روز از دومین ماه قمری هر سال نیزیهودان جشن پاک را بنام دومین پاک ۞ می گیرند تا بیماران یا مسافرانی که در نخستین پاک نتوانسته اند در اورشلیم حضور یابند از آن برخوردار شوند. عید فطیر. || عید احیای مسیح . عید فصح نصارا. یکی از اعیاد بزرگ مسیحیان که هر سال بیاد برخاستن مسیح از میان مردگان کنند. باعوث .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پاک فن . [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ ترکیبی سیم فام از مِس و نیکل و روی که به چین از آن اوانی و ظروف کنند.
پاک گهر. [ گ ُ هََ ] (ص مرکب ) پاک نژاد. اصیل . مَحض . مَحضه . پاکزاد. پاکزاده . حلال زاده : شاد باش ای ملک پاکدل پاک گهرکام ران ای ملک نیک...
پاک مرد.[ م َ ] (ص مرکب ) صالح . مقابل ناپاکمرد : تو تا برنشستی بزین نبردنبودی مگر یکدل وپاک مرد.فردوسی .
پاک مغز. [ م َ ] (ص مرکب ) پاکرای . پاک اندیشه . که مغز و اندیشه ٔ پاک و درست دارد. زیرک . تیزهوش . تیزویر : که مهبود بد نام آن پاک مغزروان و ...
پاک سری . [ س ِرر ] (حامص مرکب ) پاک باطنی . پاک درونی . پاک سریرتی . پاکی باطن . پاکی سریرت .
پاک روز. (اِ مرکب ) روز روشن : چنان کن که چون بردمد پاک روزپدیدآید از چرخ گیتی فروز. فردوسی .نیاسود تیره شب و پاک روزهمی راند تا پیش کوه اس...
پاک روس . [ ک ُ ] (اِخ ) ۞ فرزند ارد دوم ، پادشاه اشکانی . او دیرزمانی با رومیان در نبرد و همیشه فائق بود لیکن عاقبت در سال 38 ق . م . بدست ...
پاک روی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل آنکه پاکرو باشد. پارسائی .
پاک سخن . [ س ُ خ ُ / خ َ ] (ص مرکب ) پاک گفتار. درست گفتار : آنکه او را بستاید چه بود، پاک سخن وانکه او را نستاید چه بود، یافه درای .فرخی .
پاک سیر. [ ی َ ] (ص مرکب ) که سیرتهای پاک و پسندیده دارد : مهتر پاکخوی پاک سیرخواجه سید عمید ابن زیاد.فرخی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.