اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پاکیزه تن

نویسه گردانی: PAKYZH TN
پاکیزه تن . [ زَ / زِ ت َ ] (ص مرکب ) پاک بدن . پاک تن . || عفیف . پارسا :
وزان پس چنین گفت کای پهلوان
توپاکیزه تن باش و روشن روان .

فردوسی .


چنین داد پاسخ بدان انجمن
که شاهی بدانجاست پاکیزه تن .

فردوسی .


که پاکیزه چهرست و پاکیزه تن
ستوده به هر شهر و هر انجمن .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.