پالاس
نویسه گردانی:
PALAS
پالاس . (اِ) شعوری بدان معنی پلاس یعنی گلیم و نمد و جل و کهنه داده است و ظاهراً این صورت ، لفظ ترکی پلاس فارسی است . و رجوع به نرم دار شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پالاس . (اِخ ) ۞ پسر اِواندر و او بنابرقول ویرژیلیوس بدست تورنوس پادشاه قوم روتولی که در لاسیوم میزیستند کشته شد و اِنِئاس انتقام وی بست...
پالاس . (اِخ ) یکی از مقربین (کلود) امپراطور روم که او برای ازدواج با اگری پین کلود، مخدوم خویش را مسموم ساخت .
پالاس . (اِخ ) ۞ پیتر سیمون . طبیعی دان آلمانی . مولد برلین 1741م .1153/ هَ . ق . و وفات 1811م .1225/ هَ . ق . وی در اورال ، دریای خزر، آلتائی ...
پالاس . (اِخ ) ۞ یکی از نامهای می نرو الهه ٔ جنگ .