گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پای افشار نویسه گردانی: PAY ʼFŠAR پای افشار. [ اَ ](نف مرکب ، اِ مرکب ) پاافشار. پای اوژاره . لوح پا: پای افشار جولاه . پای افشار جولاهگان ، معلی . (دهار). میدانی . (مهذب الاسماء). رجوع به پاافشار شود : نیست بافنده او بدست افزارنه بماکو نورد و پای افشار.شیخ آذری (از شعوری ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود