پای برجا
نویسه گردانی:
PAY BRJA
پای برجا. [ ب َ ] (ص مرکب ) استوار. ثابت . پایدار. پای برجای .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پای برجا کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امکان . اثبات . استوار کردن . پایدار کردن . توکید. ایکاد. تأکید. وَطد. طِدة. توطید.