پای پوش
نویسه گردانی:
PAY PWŠ
پای پوش . (نف مرکب ، اِمرکب ) پاافزار. کفش . نوعی از پاافزار و جوراب است . (تتمه ٔ برهان ). چموش : هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان درهم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم تا بجامع کوفه درآمدم دلتنگ ، یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم . (گلستان ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.