اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پای سنگ

نویسه گردانی: PAY SNG
پای سنگ . [ س َ ] (اِ مرکب ) معیار. (مهذب الاسماء). || آنچه برای تساوی دو کفه در ترازو نهند. (فرهنگ رشیدی ). پارسنگ :
لیک در میزان حلمت کم بود ازپای سنگ .

کاتبی (از فرهنگ رشیدی ).


و رجوع به پاسنگ و پارسنگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پای بر سنگ آمدن . [ ب َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پیش آمدن مخاطره ای باشد. (برهان ). عائق ومانعی صعب ، املی را بدل به یأس کردن . ...
پای در سنگ آمدن . [دَ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پای بسنگ آمدن . پای بسنگ خوردن . برخوردن به مانعی سخت . نومید شدن : به پیش صیت احسانت گه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.