اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پای کوفتن

نویسه گردانی: PAY KWFTN
پای کوفتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) رقص . پای کوبیدن . پای بازی کردن . رقصیدن . رقاصی . زَفن : و سی زنند که هر روزی گرد این بت برآیندبا طبل و دف و پای کوفتن . (حدود العالم ). به یکسال اندر، چندین بار بیشترین مردم این ناحیت آنجا شوند آب اَسته ۞ با نبیذ و رود و سرود و پای کوفتن . (حدود العالم ). ندیمان و غلامانش پای کوفتند. (تاریخ بیهقی ). تاجی از ورد بافته با گل سوری بیاراسته بر سر نهاد و پای کوفت . (تاریخ بیهقی ).
|| کنایه از نزدیک شدن برفتن و مردن . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.