اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پای گرفتن

نویسه گردانی: PAY GRFTN
پای گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) استوار شدن . محکم شدن :
درختی که اکنون گرفته ست پای
به نیروی شخصی درآید ز پای .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پای کسی را گرفتن . [ ی ِ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خرجی یا زیانی یا جنایتی تعلق بدو یافتن . بر عهده ٔ او وارد آمدن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.