اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پتو

نویسه گردانی: PTW
پتو. [ پ َ ] (اِ) از پت بمعنی مو، قسمی منسوج پشمین . پشمینه ٔ معروف کشمیری . (رشیدی ). پارچه ٔ زفت پشمین که بر روی لحاف و گاهی تنها چون لحاف بر روی افکنند. فرالاوی گوید در صفت جوانی صوفی :
بتن بر یکی ژنده ای از پتو
شب و روز بودی بروی و بمو.

(از جهانگیری ).


و این کلمه ظاهراًاز پُتُو به ضم پا و تاست که در لهجه ٔ کرمانیان بمعنی پرپشم و پشم آلوست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پتو.[ پ َ ت َ ] (اِ) موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب بر آن بتابد و مقابل آنرا نسر خوانند ومخفف پرتو هم هست . (برهان ). برآفتا...
پتو. [ پ َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه لار به بستک میان انوه و شیخ حضور در 474500 گزی شیراز.
پتو. [ پ ُ ] (ص ) در لهجه ٔ کرمانیان ، پرپشم ، پشمالو.
پت و پهن . [ پ َ ت ُ پ َ] (ص مرکب ) از اتباع . پهنی پهن : بینیئی پت و پهن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.