پدر
نویسه گردانی:
PDR
پدر. [ پ ِ رُ ] (اِخ ) (دوم ) دالکانتارا. وی پسر پدرُ اول بود که پس از پدر به امپراطوری برزیل رسید. ولادت وی به ریودُژانیرو بسال 1825 م .و وفات بپاریس به سال 1891 م . بود. کارهای وی یکی ایجاد کشتی رانی در آمازُن و دیگر اقدام به جلب مهاجرین در برزیل و دیگر منع خرید و فروش سیاهان و دیگر اعطاء آزادی به سیاهان برزیل و ترویج مشاغل عمومی است .وی سرانجام پس از بروز انقلاب شدیدی که از طرف جمهوری خواهان بسال 1889م . در برزیل روی داد از آن کشور خارج و از امپراطوری برزیل برکنار شد و به اشبونه رفت . پدرُی ِ دوم در ضمن سفرهائی که به اروپا کرده بود با بعض بزرگان علم و ادب خاصه با ویکتور هوگو آشنا گردید و بعضویت افتخاری آکادمی علوم فرانسه انتخاب شد.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پدر. [ پ ِ دَ ] (اِ) (از پهلوی اَبی تَر) ۞ مردی که از او دیگری بوجود آمده است . باب . والِد. اَب . بابا. اَبَة : بپذرفت مهران ستاد از پدربنا...
پدر. [ پ ِ رُ ] (اِخ ) ۞ نام پنج پادشاه کشور پرتقال . پدرُی اول دالکانتارا ۞ امپراطور برزیل پسر ژان ششم پادشاه پرتقال مولد او به کلوز ...
پدر پدر. [ پ ِ دَ رِ پ ِ دَ ] (اِ مرکب ) جدّ. نیا.
پدر بر پدر. [ پ ِ دَ ب َ پ ِ دَ ] (ق مرکب ) اباً عن جدّ : چو بر خسروی تخت بنشست شادکلاه بزرگی بسر برنهادچنین گفت کز دور چرخ روان منم پاک ف...
هم پدر. [ هََ پ ِ دَ ] (ص مرکب ) از یک پدر. برادر و خواهر. دو تن که پدرشان یکی است : مرا بود هم مادر و هم پدرکنون روزگار وی آمد به سر. فردوس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پدر سگ. الف. یک دشنام (فحش) بسیار زشت که بر اساس آن هم شخص مورد اهانت فرزندِ یک سگ نامیده می شود، هم پدر وی یک سگ تلقی می گردد و هم مادر وی به همخوابگ...
هفت پدر. [ هََ پ ِ دَ ] (اِ مرکب ) هفت بانو که کنایت از سبعه ٔ سیاره باشد. (برهان ). || هفت آسمان را نیز گفته اند، چه آنها را آبای علوی می خو...
دلالت بر این دارد ک شخص مورد لطف واقع شده حرام زاده میباشد یعنی پدر شخض دارای آلت تناسلی زنانه میباشد و یعنی عملیات لقاح با شخص دیگری انجام شده است
پدر مونز. [ پ ِ رُ ن ُ ] (اِخ ) ۞ شهرکی است در اسپانیا واقع در ناحیه ٔ قشتالةالحدیثة ۞ دارای 3800 تن سکنه و معادن و مؤسسات ذوب آهن .