گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پر نویسه گردانی: PR پر. [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ واسال بزرگ پادشاه (از دوازده پر شارلمانی ). || عضو شورای عالی فرانسه از 1815 تا 1847م . || عضو مجلس لُردهای انگلستان . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه واژه معنی پر زدن پر زدن . [ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) پریدن ، چنانکه مرغی .- دل برای چیزی یا کسی پرزدن ؛ سخت عظیم آرزومند او بودن . چوب پر چوب پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) چوبی کوتاه که بر سر آن دسته ای از پر نرم بندند و استوار کنند و باآن گرد از ظروف بلورین و چینی و چراغها و غیره بگ... پر هما پر هما. [ پ َرْ رَ / رِ هَُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلغی که از پرهای بعضی مرغان سازند اتاقه یا اتاغه نیز گویند. (غیاث اللغات ). قدما چون ... پشت پر پشت پر. [ پ ُ پ ُ ] (اِخ ) نام قریه ای است به یازده فرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب بشکان . (فارسنامه ٔ ناصری ). پیش پر پیش پر. [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرزشهرستان بروجرد واقع در 43 هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو چشمه ویران به قلعه ه... سیخ پر سیخ پر. [ پ َ ](ص مرکب ) بچه ٔ جانوران پرنده را گویند که هنوز پر ایشان خوب برنیامده باشد و مانند خاری در نظر نماید گویند سیخ پر شده است . (بر... دره پر دره پر. [ دَرْ رَ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مصعبی بخش حومه شهرستان فردوس . واقع در 23هزارگزی خاور فردوس و سرراه مالرو عمومی مصعبی به ... سبک پر سبک پر. [ س َ ب ُ پ َ ] (نف مرکب ) تیزپرواز. (آنندراج ). تیزپر. تیزرو. مسرع : نه همه بینی کاین چرخ کبود از بر مابسی از مرغ سبکپرتر و پرّنده ت... چرخ پر چرخ پر. [ چ َ پ َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح ورزشکاران ، پریدن بهوا در وقت چرخیدن . (فرهنگ نظام ). پر و پی پر و پی . [ پ َ رُ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پا. پر و پا. پایه . اساس . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود