گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پر نویسه گردانی: PR پر. [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ واسال بزرگ پادشاه (از دوازده پر شارلمانی ). || عضو شورای عالی فرانسه از 1815 تا 1847م . || عضو مجلس لُردهای انگلستان . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی پا و پر پا و پر. [ وُپ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قدرت و توانائی و تاب وطاقت . (برهان ). قدرت مقاومت و استقامت : تو دادی مرا زور و آئین و فرسپاه و ... پر و پا پر و پا. [ پ َ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پا: پر و پام نجس شده . || پیش آمد : خوب پر و پائی برای فلان افتاده است . چنین پر و پائی برای هی... پر کردن پر کردن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا تمام ظرف را فراگیرد. انباشتن . مملو کردن . قطب ، زَند. تزنید. اِملاء. کعب . مَلأ.... پر گفتن پر گفتن . [ پ ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بسیار گفتن . اِذراع . تذرّع . بسیار گفتن . سخن را بدرازا کشانیدن .- امثال : پر گفتن به قرآن خوش است .پرگ... سوزن پر سوزن پر. [ زَ پ َ ] (اِ مرکب ) رجوع به سوزن بال شود : دیده از او بیضه ٔ سوزن پر است بخیه زن جامه ٔ خشک و تر است .سالک قزوینی (از آنندراج ). زرین پر زرین پر. [ زَرْری پ َ ] (ص مرکب ) زرین بال . رجوع به زرین بال شود.- تذرو زرین پر ؛ کنایه از خورشید : از پی آن تذرو زرین پرآهنین آشیان کنید... شاسب پر شاسب پر. [ پ َ ] (اِخ ) دیهی از دهات لاریجان در طبرستان . (مازندران و استراباد ترجمه ٔ وحید، مازندرانی ص 154). پر ریده این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. کرکس پر کرکس پر. [ ک َ ک َ پ َ ] (ص مرکب ) دارای پر کرکس . که بر آن پر کرکس نصب باشد : فروفکندی از یک خدنگ کرکس پرچهار کرکس نمرود را گه پرواز.سوزنی ... کلاغ پر کلاغ پر. [ ک َ پ َ ] (اِمص مرکب ) پریدن کلاغ . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) آن وقت صبح که کلاغ از آشیان پرواز کند. صبح زود. آنگاه ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۲ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود