پر
نویسه گردانی:
PR
پر. [ پ ِ ] (اِ صوت ) در تداول اطفال ، آواز پریدن گنجشک و جز آن .
- || پر زدن ، در تداول اطفال ؛ پریدن . پرواز کردن . و رجوع به پِرپِر شود.
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نیم پر. [ پ ُ ] (ص مرکب ) ظرفی که تا نیمه در آن چیزی باشد. نصفه . (ناظم الاطباء). نصفان . (منتهی الارب ). آنچه که به نصف رسیده باشد. (فرهنگ...
هشت پر. [ هََ پ َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی شهرستان طوالش که در 74 هزارگزی بندرانزلی و سر راه آستارا به بندرانزلی قرار دارد. قصبه ای جدیدالاحداث...
کوه پر. [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش کلاردشت که در شهرستان نوشهر واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
مرغ پر. [ م ُ پ َ ] (نف مرکب ) سریعالحرکة. تیزرو. || در بیت ذیل استعاره از تیر است : دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت مرغ پران ترکشش پیک سبا...
شاه پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) ۞ مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (...
شکم پر. [ ش ِ ک َ پ ُ ] (ص مرکب ) آنکه شکمش از غذا انباشته شده . سیر. (فرهنگ فارسی معین ).
پِ پِ. دست و پا در گویش کازرونی. (ع.ش)
قَـلَـم پَـر (به انگلیسی: Quill) سادهترین و از قدیمیترین ابزار نوشتاری ست که بشر آن را برای نوشتن به کار گرفت و در دوران باستان، قرون وسطی و کلا تا ...