پرت کردن
نویسه گردانی:
PRT KRDN
پرت کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقوّت افکندن .
- پرت کردن حواس کسی را ؛ حواس او را مختلط کردن .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
ترت و پرت کردن . [ ت َ ت ُ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکندن . پرت و پلا کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به «ترت و پرت » و «ترت و مرت »...
چرت و پرت کردن . [ چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به مصارف غیرضروری تلف کردن مالی را. مبلغ بسیاری را در مصارف اندک و بیهوده ...