اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پردخته گشتن

نویسه گردانی: PRDḴTH GŠTN
پردخته گشتن . [ پ َ دَ ت َ / ت ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) خالی گشتن . صافی گشتن . تهی شدن :
بسوی حصار اندر آورد پای
در آن راه ازو گشت پردخته جای .

فردوسی .


چو نرسی بشد هفته ای برگدشت
دل شاه از اندیشه پردخته گشت .

فردوسی


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.