پرده سرا. [ پ َ دَ س َ ] (اِ مرکب ) پرده سرای . سراپرده . خانه موقت از خیمه و چادر
: بر در پرده سرای خسرو پیروزبخت
از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار.
فرخی .
|| کنایه از آسمان
: ای هفت مدبر که برین پرده سرائید
تا چند چو رفتید دگر باره بیائید.
ناصرخسرو.
|| حَرَم . || مطرب . (غیاث اللغات بنقل بهار عجم ). و در تتمه ٔ برهان قاطع (به کسر سین ) سازنده . خواننده . مغنی
: مطرب گردون شها پرده سرای تو باد
تشت زر آفتاب فرش سرای تو باد.
سلمان .
و رجوع به پرده سرای شود.