پرویز
نویسه گردانی:
PRWYZ
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ )سلطان . مؤلف قاموس الاعلام گوید پسر جهانگیر از ملوک تیموریه ٔ دهلی هندوستان . وی در سال 1025 هَ . ق . برپدر عصیان آورد و دستگیر شد و به امر جهانگیر برادربزرگ او میرزاشاه جهان وی را به دکن برده بدانجا بکشتند. او را طبع شعر نیز بوده است و بیت ذیل ازوست :
خونم بجرم دوستی خویش ریختی
این خون بیک حساب به صد خون برابر است .
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
پرویز. [ پ َرْ ] (ص ، اِ) اصل آن ابهرویز است بمعنی پیروز و مظفر ۞ . معرب آن اَبَرویز و ابرواز. فاتح . منصور. و رجوع به پروز شود. || مخفف پ...
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) لقب خسرو دوم بیست و سومین پادشاه ساسانی است . پرویز در اصل ابهرویز بمعنی پیروز و مظفر باشد. در ترجمه ٔ طبری بلعمی آم...
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) نام فرزند اصغر احمدشاه دُرّانی . (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه صص 117-118).
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) (مولی ...) رومی . متوفی به سال 987 هَ .ق . او راست ترجمه هیئت مولی علی قوشچی از فارسی بترکی در سال 987 هَ . ق . بر...
پرویز در سنسکریت پره وچ pravac (گفتن؛ به صورت اسم یعنی گوینده، سخنور)؛ در مانوی: ابروژ abarvejh؛ در پهلوی: ابروِز abarvez و اپروچ aparvec به معنی پیرو...
پرویز فلک . [ پ َرْ زِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع).
خاک پرویز. [پ َرْ ] (نف مرکب ) خاکبیز. خاک الک کننده : تو خسروی و من از صدق دل نه از پی زربر آستانه ٔ قصر تو خاک پرویزم . نزاری قهستانی .رجو...
گور پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 9 هزارگزی جنوب ایذه ، کنار راه مالرو ده ملا به نورآباد. جلگه و گرم سیر...
خسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز...
خرداد پرویز. [ خ ُ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از شاهان ساسانی است بنابر قول مجمل التواریخ و القصص : پادشاهی خرداد پرویز یک سال بوده گویند بمرد...