اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پریرخ

نویسه گردانی: PRYRḴ
پریرخ . [ پ َ ری رُ] (ص مرکب ) که روی چون پری دارد. پریرخسار. پریچهره . پریروی . خوبروی . بسیارزیبا. فرشته روی :
خردمند را گردیه نام بود
پریرخ دلارام بهرام بود.

فردوسی .


پریرخ شده شادمان نوید
همی بدنهان را ز دل بد امید.

اسدی (گرشاسب نامه ).


بتی پریرخ و آهن دلی و بی رخ تو
چنین پریزده کردار و شیفته ست شَمن .

سوزنی .


ز سرتیزی آن آهنین دل که بود
به عیب پری رخ زبان برگشود.

سعدی (بوستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پریرخ شاه‌یلانی مشهور به پری زنگنه (زاده ۱۳۱۸ در کاشان)، از پدری کاشانی و مادری گیلانی متولد شده خواننده ایرانی در سبک اپرا است.[۲] از جمله فعالیت‌های...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.