اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پریشان کردن

نویسه گردانی: PRYŠAN KRDN
پریشان کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکندن . متفرق کردن . متشتت و تار و مار کردن . ثَرّ. ثَرثَرة. طحطحه .صعصعه : درویش مر آن نقد و جنس را به اندک زمان بخورد و پریشان کرد و بازآمد. (گلستان ). چون گرد آمدن خلق موجب پادشاهی است تو چرا خلق را پریشان میکنی . (گلستان ). || افشاندن . پراکندن (دانه ): تا دانه پریشان نکنی خرمن برنگیری . (گلستان ).
- پریشان کردن موی یا زلف ؛ از هم باز کردن تارهای آن :
پریشان کرده ای زلف دو تار را.
|| گوراندن .آشفتن . آلفتن . آشفته و آلفته ساختن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.