اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پس پرده

نویسه گردانی: PS PRDH
پس پرده . [ پ َ س ِ پ َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )پشت ِ پرده . شبستان . سرای . خانه . حَرَم :
پس پرده ٔ ما یکی دختریست
که از مهتران درخور مهتریست .

فردوسی .


کرا در پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود.

فردوسی .


پس پرده ٔ شهریار جهان
سه ماهست با زیور اندر نهان .

فردوسی .


پس پرده ٔ نامور کدخدای
زنی بود پاکیزه و پاکرای .

فردوسی .


پس پرده ٔ او یکی دختر است
که رویش ز خورشید روشن تر است .

فردوسی .


پس پرده ٔ او بسی دختر است
که با برز و بالا و باافسر است .

فردوسی .


|| عالم غیب :
ناامیدم مکن از سابقه ٔ لطف ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت .

حافظ.


|| در نهان :
پس پرده بیند عملهای بد
هم او پرده پوشد به آلای خود.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.