اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پس کردن

نویسه گردانی: PS KRDN
پس کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعقب گذاردن . طی کردن . پیمودن :
راهی دراز و دورز پس کردم ای ملک
تا من بکام دل برسیدم بدین مکان .

فرخی .


|| کنار زدن . یکسو کردن .
- پس کردن برگها و خاشاک را از روی آب و غیره .
- پس کردن لحاف از رو .
- پس کردن مردم را برای پیش رفتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پس انداز کردن . [ پ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یخنی نهادن . ذخیره کردن . اندوختن . پس دست نگاه داشتن . پستائی کردن . پس افکندن . اذّخار.
پس نشینی کردن . [ پ َ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعقب کشیدن . عقب نشینی کردن چنانکه لشکری از برابر خصم .
پس و پیش کردن . [ پ َ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. || ... مردم را برکنار ک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.