اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت پا زدن

نویسه گردانی: PŠT PA ZDN
پشت پا زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) (یا... بر چیزی ) با تحقیر و استخفاف رد کردن . بدور افکندن . رها کردن . چشم پوشیدن . ترک گفتن . ترک دادن . (برهان قاطع). اعراض نمودن . ول کردن . (در تداول عوام ) : اما می ترسیدم که از سر شهوت برخاستن و لذت نقد را پشت پای زدن کاری دشوار است . (کلیله و دمنه ).
زده ٔ پشت پای همت اوست
هرچه ایام خشک و تر دارد.

انوری .


آن کو زند ز روی جفا پشت پای من
بوسم چو دامنش بلب اعتذار پای .

کمال .


غایت آرزو چو دست نداد
پشت پائی زدم برآسودم .

ابن یمین .


آستین بر هرچه افشاندیم دست ما گرفت
رو بما آورد بر هر چیز پشت پا زدیم .

صائب .


دست و پائی زدیم و درنگرفت
پشت پائی زدیم و وارستیم .
|| منهزم شدن . (برهان قاطع). || بی قدر و اعتبار کردن :
مرصع دو خلخال آن دلربای
زده حلقه ٔ ماه را پشت پای .

شمسی (یوسف و زلیخا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.