پشت سر. [ پ ُ ت ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفا. || نهانی . در خفا. در غیبت . در غیاب (مقابل پیش رو).
-
پشت سر کسی بد گفتن ؛ پیش رو خاله پشت سر چاله .
-
پشت سر کسی دیدن ؛ زوال کسی رادیدن . (غیاث اللغات ).
فلکها را توانی پشت سر دید
بنور عشق اگر دل زنده باشی .
صائب (از فرهنگ ضیاء).
-
در پشت سر کسی ؛ در قفای او. در غیاب او.