پشت کار. [ پ ُ
/ پ ُ ت ِ ] (اِ مرکب ) قوه ٔ به انجام رسانیدن کاری آغازکرده . پایداری در اتمام عملی
۞ . || تکیه گاه . معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراة بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین . (جهانگشای جوینی ).
-
پشت کار داشتن ؛داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
-
پشت کاری را گرفتن ؛ پیوسته به آن مشغول بودن . مستمراً به اندیشه ٔ آن بودن . دنبال کردن کاری را.