اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پک

نویسه گردانی: PK
پک . [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ نام دهستان سن و اُواز از ایالت ورسای . دارای 4603 تن سکنه . و راه آهن از آن میگذرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
پک . [ پ َ ] (اِ) غوک . وزغ . چغز. قرباغه .بزغ . مکل . (اوبهی ). قاس . غنجموش . ضفدع : ای همچو یک پلید و چنو دیده ها برون مانند آن کسی که مر او ...
پک . [ پ ُ ] (اِ) هر چیز گنده ٔ ناهموار و ناتراشیده را گویند و مرادف لک باشد چنانکه گویند لک و پک . (برهان قاطع) : ای شوربخت مدبر معلول شوم ...
پک . [ پ ِک ک ] (اِ)بند انگشت دست و انگشت پای را گویند. (برهان قاطع). || (اِ صوت ) نقل آواز خنده ٔ ناگهانی که مانع شدن از آن را نیز خواهند...
پُک در گویش رودباری به معنای باسن است
پُک در گویش رودباری به معنای باسن است
پک کا. (مازنی ), گونه ای از گردو بازی است که هنگام روزهای بارانی و یا شبها در خانه میان بچهای بازی میشد. چگونگی انجام این بازی : (یادآوری. روش انجام...
آیس به معنی یخ و پک به معنی پکیج و بسته حبیبه بالارستاقی
پک تیک . [ پ ِ] (فرانسوی ، اِ) ۞ ماده ای را گویند که لرزانک های نباتی را غلظت بخشد و نیز حموضتی که از تأثیر جسم قلیائی بر «پک تین » حاصل ...
پک تین . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ ماده ٔ خاص که در بسیاری از میوه ها هست .
این واژه افغانی است، به معنای گیچ، مات و مبهوت میباشد.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.