اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پل

نویسه گردانی: PL
پل . [ پ َ ] (اِ) کرت . کرد. کردو. مرزباشد و آن زمینی است که به جهت سبزی کاشتن یا چیزی دیگر مهیا سازند و کنارهای آن را بلند کنند. (برهان قاطع). کرت زمینی که برای کاشتن کنارهایش را قدری بالا آورند. مرز باشد که فاصله شود میان قطعه های کشت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پل مورد. [ ] (اِخ ) (ده ...) موضعی در چهار فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق فهلیان است . (فارس نامه ٔ ناصری ).
پل مغاک . [ پ ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) موضعی است به حوالی سمرقند. (حبیب السیر چ طهران جزء 3 از ج 3 ص 287).
پل مارک .[ پ ُ ل ِ ] (اِ) منصب رئیس سپاهیان در یونان قدیم .
پل لیثم . [ پ ُ ل ِ ل َ ث َ ] (اِخ ) پلی که لیثم دیلمی بر روی شیم رود در مشرق ناتل ساخت . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 111).
پل گردن . [ پ ُ ل ِ گ َ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای در گلیجان رستاق ساری مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 121).
پل کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پل زدن . پل ساختن . بنا کردن پل : بر آب جیحون پل کردن و گذاره شدن بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان .فر...
پل صراط. [ پ ُ ل ِ ص ِ ] (اِخ ) صراط. پلیست گسترده بر پشت دوزخ که ذکر آن در حدیث صحیح وارد است . (منتهی الارب ). عقاید مسلمین درباره ٔ پل ...
پل قدیس . [ پ ُ ل ِ ق ِدْ دی ] (اِخ ) سن پل ۞ . بولس . پاولوس . پولس . یکی ازحواریون است که در سال دوم میلادی به طرسوس متولد شده است . پ...
پل کارد. [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) نام محلی در حوالی هرات . (حبیب السیر چ طهران خاتمه ص 397).
پل سروش . [ پ ُ ل ِ س ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه زاهدان به خواش میان سیاه جنگل و سنگان در 129000گزی زاهدان .
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۸ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.