اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پل

نویسه گردانی: PL
پل . [ پ ِ ] (اِ) اشکلک خیمه و آن چوبکی باشد به مقدار چهار انگشت که ریسمانی بر کمر آن بندند و بدان بالا و پائین خیمه را بهم وصل کنند و آن به منزله ٔ گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه باشد در خیمه . (برهان قاطع). پاچه بند (در خیمه و خرگاه ) ۞ . || چوبکی را گویند که طفلان ریسمانی بر میان آن بندند و در کشاکش آورند تا آوازی از آن ظاهر گردد و هر چیز را که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آورند تا بانگ کند پل گویند. (برهان قاطع). گرده چوب یا چوب یا چرمی که بچه ها ریسمان ازمیانش گذرانده به کشاکش آورند تا بچرخد و آواز کند.یله . پهنه . گردا. فرموک . فرنک . چرخوک . فَرفَر. فَرفَروک . فِرفِره . بادفر. بادبر. لابو. گردنا. بادفرا. بادفره . بادافرا. بادافراه . بادافره . شیربانگ . بادپر.بادفرنک . دوّامه ۞ . || چوبی است به مقدار یک وجب یا کمتر و هر دو سرآن را تیز کنند و بدان بازی کنند به این طریق که آن را بزمین گذارند و چوبی دیگر به مقدار سه وجب بر دست گیرند و بر یکسر آن زنند تا از زمین بلند شود و دروقت برگشتن بر کمر آن زنند تا دور رود و عرب آن را قُله گویند. (برهان قاطع). دولک . در بازی الک دولک .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پل و چفته . [ پ ُ ل ُ چ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) الک دولک .
پل مارنان . [پ ُ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به مارنان و پل ماربانان شود.
پل محمودی .[ پ ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) موضعی مجاور قریه ٔ محمودی در نواحی مرو. (حبیب السیر چ طهران جزء 4 از ج 3 ص 356).
پل کردختر. [ پ ُ ل ِ ک ُ دُ ت َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان امام زاده بابایزید و قلعه جایدر در 668100 گزی طهران .
پل فیروزی . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) ۞ لقبی بود که روسها و امریکائیها و انگلیسها و فرانسوی ها در جنگ بین المللی دوم به ایران دادند.
پل کاروان . [ پ ُل ِ کارْ / رَ ] (اِخ ) نام موضعی در حوالی بلخ . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 568).
پل زنگوله . [ پ ُ ل ِ زَل َ ] (اِخ ) میان کندوان و چالوس نزدیک آغاز جنگل .
پل درفراه . [ پ ُ ل ِ ؟ ] (اِخ ) نام پلی در هرات . (حبیب السیر چ طهران خاتمه ص 397) (از هرات نامه ص 713).
پل جاجرود. [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش افچه در شهرستان تهران دارای 49 تن سکنه . کاروانسرای شاه عباسی دارد که قابل استفاده ا...
پل بامیان . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) نام پلی در غزنین قدیم . ابوالفضل بیهقی گوید : و این پل بامیان در آن روزگار (قبل از نهم رجب 422) بر این جم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.