اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پل

نویسه گردانی: PL
پل . [ پ ِ ] (اِ) اشکلک خیمه و آن چوبکی باشد به مقدار چهار انگشت که ریسمانی بر کمر آن بندند و بدان بالا و پائین خیمه را بهم وصل کنند و آن به منزله ٔ گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه باشد در خیمه . (برهان قاطع). پاچه بند (در خیمه و خرگاه ) ۞ . || چوبکی را گویند که طفلان ریسمانی بر میان آن بندند و در کشاکش آورند تا آوازی از آن ظاهر گردد و هر چیز را که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آورند تا بانگ کند پل گویند. (برهان قاطع). گرده چوب یا چوب یا چرمی که بچه ها ریسمان ازمیانش گذرانده به کشاکش آورند تا بچرخد و آواز کند.یله . پهنه . گردا. فرموک . فرنک . چرخوک . فَرفَر. فَرفَروک . فِرفِره . بادفر. بادبر. لابو. گردنا. بادفرا. بادفره . بادافرا. بادافراه . بادافره . شیربانگ . بادپر.بادفرنک . دوّامه ۞ . || چوبی است به مقدار یک وجب یا کمتر و هر دو سرآن را تیز کنند و بدان بازی کنند به این طریق که آن را بزمین گذارند و چوبی دیگر به مقدار سه وجب بر دست گیرند و بر یکسر آن زنند تا از زمین بلند شود و دروقت برگشتن بر کمر آن زنند تا دور رود و عرب آن را قُله گویند. (برهان قاطع). دولک . در بازی الک دولک .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پل زغال . [ پ ُ ل ِ زُ] (اِخ ) نام موضعی در دره ٔ چالوس کنار راه طهران به چالوس میان ماکارود و چالوس در 190300 گزی طهران .
پل سفید. [ پ ُ ل ِ س ِ ] (اِخ ) نام ایستگاهی از راه آهن طهران و بندر شاه . فاصله اش تا طهران 286/2هزار گز و آن ایستگاه هفدهم راه آهن شمال ...
پل سفید. [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) نام پلی بر رود طالار دارای دو چشمه در سی میلی شمال فیروزکوه و 42میلی جنوب ساری . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد...
پل خشتی . [ پ ُ ل ِ خ ِ] (اِخ ) نام محلی در جنوب یارم تپه در ساروترکمان .
پل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) پلی است که شاه صفی بر روی رودخانه ٔ قزل اوزن در سنه ٔ 1042 هَ . ق . میان میانج و زنجان ساخته که از جمله...
پل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) قریه ای در 422هزارگزی طهران میان برجین و میانه و آنجا ایستگاه ترن است .
پل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) نام پلی بر آب کسلیان که حد فاصل میان سوادکوه و شیرگاه است . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد تألیف رابینو...
پل خالص . [ پ ُ ل ِ ل ِ ] (اِخ ) نام پلی در دوازده فرسنگی بغداد. (حبیب السیر چ طهران جزء 3 از ج 3 ص 161).
پل چکنم . [ پ ُ ل ِ چ ِ ک ُ ن َ ] (اِخ ) نام پلی است در شیراز گویند... تاجری مال خود را صرف می و معشوق کرد و بر سر آن پل نشسته چکنم چکنم ...
پل چلیک . [ پ ُ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان پل محمدآباد و نهر آب . در 110750گزی دوراهی حرمک .
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.