پلو
نویسه گردانی:
PLW
پلو. [ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ) طعامی است که از برنج کنند و در آن گوشت و کشمش و خرما و مانند آن با ادویه کنند و آن را اقسام است . اگر با یکی از حبوبات مانند عدس و باقلی و لوبیا وماش پخته شده باشد با اضافه ٔ آن کلمه عدس پلو و باقلی پلو و لوبیاپلو و ماش پلو سبزی پلو و آلوبالوپلو و زرشک پلو و هویج پلو و کلم پلو و امثال آن گویند و اگر بی گوشت و چیزهای دیگر باشد بر آن چلو پلاو اطلاق کنند.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
پلو. [ پ ِ ل ِوْ ] (اِخ ) ۞ رجوع به پالااس شود.
پلو. [ پْل ُ / پ ِ ل ُ] (اِخ ) ۞ مرکز بخشی از ایالت کانتال در شهرستان موریاک دارای 2004 تن سکنه .
کته پلو. [ ک َ ت َ / ت ِ پ ُ ل ُ ] (اِمرکب ) کته . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کته شود.
کلم پلو. [ ک َ ل َ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوی که از کلم درست کنند و آن را به دو طریق درست کنند: 1 -کلم را خرد کنند و در پیاز و روغن سرخ نمای...
ماش پلو. [ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوی که در آن ماش کنند.
مرغ پلو. [ م ُ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) طعامی مرکب از پلو و مرغ پخته . پلو که در آن مرغ پخته یا سرخ کرده نهند و سپس دم کنند.
یتیم پلو. [ ی َ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوئی با برنج بد و کم روغن و بی خورش . (یادداشت مؤلف ).
پلو پونز. [ پ ِ ل ُ پ ُ ن ِ ] (اِخ ) ۞ پلوپونس . پلوپونزوس . شبه جزیره ٔ جنوبی یونان است که خود به شبه جزیره های متعدد تقسیم شده . این ناحیه...
خشکه پلو.[ خ ُ ک َ / ک ِ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) کته ۞ خشکه پلاو. رجوع به خشکه پلاو شود.
سبزی پلو. [ س َ پ ُل َ / لُو ] (اِ مرکب ) پلویی که با سبزی پزند. پلو که در آن انواعی از سبزیهای خوردنی بریزند و پزند. نانخورشی است مرکب از ...