اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پنبه شدن

نویسه گردانی: PNBH ŠDN
پنبه شدن . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نرم و سفید شدن . || گریختن . || متفرق و پریشان گردیدن . (برهان قاطع) :
پنبه کنم لشکرشان را چنان
کز تنشان پنبه شود استخوان .

امیرخسرو (از آنندراج ).


|| از کسی بیموجب بریدن . (برهان قاطع). به هرزه بریدن . (فرهنگ خطی ). نرم شدن . (فرهنگ خطی ). نرم و هموار شدن . (فرهنگ رشیدی ). || بیهوده شدن . باطل و بی سود ماندن کار و سخنهای پیش : هرچه رشتیم پنبه شد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.