اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پنجه زدن

نویسه گردانی: PNJH ZDN
پنجه زدن . [ پ َ ج َ/ ج ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنجه انداختن برای زورآزمائی . || ستیزه کردن . نزاع کردن :
پس از پنجاه چله در چهل سال
مزن پنجه درین حرف ورق مال .

نظامی .


آفت این پنجره ٔ لاجورد
پنجه در او زد که بدو پنجه کرد.

نظامی .


پنجه با شیر و مشت بر شمشیر زدن کار خردمندان نیست . (گلستان ).
با شیر خود چه پنجه تواند زدن شغال .

سلمان ساوجی .


کشتی شکسته باد مخالف کناره دور
نز دانش است پنجه که با ناخدا زنیم .

قاآنی .


|| چنگال زدن . با پنجه آزردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
پنجه بر روی کسی زدن . [ پ َ ج َ / ج ِ ب َ ی ِ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از روسیاه کردن باشد. (برهان قاطع). || به روی کسی ایستادن و یک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.