پند
نویسه گردانی:
PND
پند. [ پ ُ ] (اِ) گلوله ٔ پنبه ٔ حلاجی کرده باشد. (برهان قاطع). گلوله ٔ پنبه ٔزده . پاغنده . غنده . (فرهنگ جهانگیری ). گاله . پنجش . پنجک . پندش . پنده . پندک . و رجوع به پاغنده شود. || برآمدگی روی شاخه ٔ درخت که مبدل به جوانه شود و آن را برای پیوند می برند (در گناباد خراسان ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پند به معنی نصیحت است که جنبه تشویق دارد. اما ، اندرز جنبه ی توبیخ و بازداشت دارد که ما را از انجام کاری منع می دارد. وقتی با یکدیگر بیان می شوند گفتا...
پند پذیرفتن . [ پ َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول اندرز و نصیحت . اتّعاظ. (منتهی الارب ) : دی ماه فناست پند بپذیرچون بلبل و نحل گوشه ای گیرکا...